محمدمهدیمحمدمهدی، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 15 روز سن داره

محمدمهدی تحفه بهشتی ما

پسری است از بهشت، دلخوشی مادر و بابا

گونگ گینگ

سلام محمد مهدی از این میز چکش و ستون داره که باید روس هرکدوم بزنه تا فرو بره. اسباب بازی به درد بخوریه. هم رنگ ها رو باهاش یاد میگیره هم شکل ها رو و هم مهارت های هماهنگی چشم و دستش بالا می ره. به عنوان جور چین هم میشه ازش استفاده کرد. محمد مهدی در حرف زدن یه اصل جالب داره. کوچیک تر که بود به هر چیزی که نمی تونست تلفظش کنه می گفت "جی جی" الان هم که بزرگ تر شده بجای جی جی میگه "اون" ! اولا به چکش می گفت اون. مثل بقیه چیز ها. بعد یه مدت و همراه با کلی تحقیق و تفحص فهمیدم که به چکش می گه گونگ گینگ!!!! جریانش هم اینه مامان : محمدمهدی آقای آهنگر چی کار می کنه؟ پسر : گّنگ گّنگ مامان : با چی؟ پسر: گونگ گینگ عاشق حرف زدنتم مادر!!!! ...
29 آذر 1390

نقاشی ساده

سلام کوچیک که بودم باباجونم لطف کرده بودن و من رو عضو کانون کرده بودن. هر ماه برام کتابای قشنگ قشنگ می اومد. یکی از اون کتابای قشنگ یه کتاب کوچیک قرمز رنگ بود که توش ساده نقاشی کشیدن رو یاد می داد. گل پسر مامان عاشق نقاشیه. در نتیجه استعداد مامانش رو هم داره به زور شکوفا می کنه!!! گشتم توی اینترنت این سایت رو پیدا کردم.  http://www.howtodrawit.com همون نقاشی های کتاب رو داره.  واسه مامان و باباها سایت جالبیه!!! روی عکس کلیک کنید.     ...
25 آذر 1390

امید زندگیمان...

سلام دیروز خاله راضی و علی کوچولو یه چند ساعتی مهمونمون بودن. خاله راضیه که شما بهش می گی راضی راضی برای شما یه قطار و ریل هدیه خرید. بماند که هم شما و هم علی کوچولو حسابی سرماخورده بودید و یه سرفه شما می کردی و یه سرفه علی. سه دقیقه طول نکشید که ریل قطار رو شکوندی!! بعد هم که ریل ها رو کردیم توی هم و حلقه درست کردیم، حلقه رو برداشتی انداختی گردن علی و قطار تبدیل به هواپیما شد!!!! خلاصه از دیشب با قطاره مشغولی تا اینکه دم ظهر در حین بازی یه هو تصمیم گرفتی هواپیمات سقوط کنه و در نتیجه بنگ بنگ!!! قطار محکم زدی به دیوار... قطار متلاشی شد!!! ولی من قدای تو بشم . یه 5 دقیقه ای نشسته بودی و هی این آرمیچر و چرخ و جای باتری و خود واگن ...
25 آذر 1390

پازل ها = پاژه

سلام دوران 6 هفته استراحت پزشکیم به علت میلوپاتی تموم شد و من از شنبه دوباره راهی دانشگاه شدم. شکر خدا با نقل مکانی که به مدد الهی صورت گرفت الان خیلی نزدیک مامان اینا هستیم، در نتیجه مدتی که می رم دانشگاه مامان زحمت می کشن میان این جا و محمدمهدی رو نگه می دارن. خیلی روزها هم بابا لطف می کنن و برای اینکه من کمتر رانندگی کنم خودشون رو تو زحمت میندازن و من و میبرن و میارن. ما که نمیتونیم جواب خوبی هاشون رو بدیم اما امیدوارم خدا بهشون جزای خیر بده. مدتی هست که برای محمدمهدی پازل گرفتم اما هر چقدر که تلاش می کردم هنوز نمی تونست پازل ها  درست کنه. یه روز که از دانشگاه اومدم خونه. دیدم با خوشحالی رفته پازل ها ش رو آورد و شروع کرد به د...
21 آذر 1390

سلمانی در خانه!!!

سلام مدت مدیدی بود که درصدد کشف راه های مختلفی برای راضی کردن پسز دلبندمان به جهت سلمانی و اصلاح موهای پریشونش بودیم که متاسفانه هیچ راهی مفید نبود. واسه همین هم تصمیم گرفتیم که خودمان در خانه ترتبیش را بدهیم!!!!! با استفاده از یه سری فایل های خارجکی و این صفحه (بعدا آدرسش رو میذارم) موهای گل پسرمان رو کوتاه نمودییییم!!!! البته خب اشکالات متعددی داشت اما برای دفعه اول بد نبود. فقط از اونجایی که پسرکمان خط ریش داشت نمیدونستم باید کناره های سرش رو چه جوری اصلاح کنم که خب ایراد دار شد. عیب نداره به چشم به زدنی بلند میشه ان شآئالله ماشاءالله!!!! ...
21 آذر 1390

لای لای علی اصغرم....

سلام بر آقای کوچکم...کودک شیر خواره.. سلام بر عظمت ایمان رباب... سلام بر صبر رباب... با همه ماجراها. بالاخره خداوند عنایت کردند و امسال هم با پسرم رفتیم مجمع جهانی حضرت علی اصغر علیه السلام، مصلی تهران... شکر خدا خوب بود... گل غنچه ای از سلاله حیدر بود افسوس که مثل غنچه ای پرپر بود آن ظهر عطشناک چه غوغایی کرد آن مرد که نام کوچکش اصغر بود
13 آذر 1390

پسرک خوشحال در اسباب کشی!!!

سلام پسر عزیزم فکر می کنی این عکس از کجا گرفته شده؟؟ از سوراخ کنار جعبه کارتنی موز!!!! وقتی داشتم وسایل رو توی کارتن می ذاشتم بدو بدو رفته بودی توش قایم شده بودی تا من پیدات نکنم!!! به نحوه قایم شدنت دقت کن!!!‌یه جوری قایم شده بودی که کمترین مقدار ازت بیرون باشه!!!! دوست دارم پسر فسقلی شیطونم!!! ...
13 آذر 1390
1